ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!

ساخت وبلاگ
دلم از غصّه پر است و تو ولی هیچ ندانی دل ما بند تو هست و دل تو با دگران است لیک "با ما به از این باش که با خلق جهانی" مثل یک روح نبودیم مگر در دو بدن ما.. منطقی نیست بگویم که من انم تو همانی شده ام برگ چروکی که فقط فکر سقوط است گفته بودی که بهارم، نکند فصل خزانی مرده شورم ببرد ،کاش بمیرم ،...متنفّر  شدم از خود که ندارم ز تو من هیچ نشانی به چه دلخوش کنم اینجا به چه نازم؟ بجز از حسرت اینکه به هدر رفت جوانی "اکبرحیدری" + نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 15:11  توسط اکبرحیدری  |  ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 226 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:00

نازنینم سفر عشق "هنر "میخاهد

که نترسی و کمی عرضه "خطر "میخواهد

بنهی "سر "بدهی جان که سپر باشی،تا

تو از ان دست نباشی که "سپر" میخاهد

دل و جرات ، وکمی همّت ان د"ختر لر"

بزند کوه و کمر اسب" کهر "میخاهد

چشم پاک و دل یک "شیر" ژیان تا بِدَرد

پرده از ظلم ستم را یک "نر" میخاهد

گر کسی هست در این راه رود "بسم الله"

"یادم امد سفر عشق جگر میخاهد"

"اکبرحیدری"

+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 15:25  توسط اکبرحیدری  | 
ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 246 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:00

این چنین از عالم و ادم تو دلها میبری

زیر چشمت یک سپاه از نیزه داران خفته اند

یک نگاهت کافیه برهم بریزد لشکری

سحر و جادو میکنی تا پلک بر هم میزنی

عارفان را بی پدر کردی نگو جادو گری

اسمان از رنگ چشمان شما ابی شده ..

زندگی بخشی زمین را..چون عروس خاوری

از تو بانو هر چه گویم باز هم کم گفته ام

گر بگویم ترک شیرازی از ان هم سر تری

"اکبرحیدری"

+ نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 10:51  توسط اکبرحیدری  | 
ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 283 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:00

بگذریم از سبب اش چونکه پر از مسله هاست

ما فقط منتظر تازه بهاری هستیم 

مژده اش امدن یار است و چلله هاست

چشم ما دیر زمانیست به در منتظر است

لذتِ عشق هم از بودن این فاصله هاست

دل من حوصله کن داد نزن کم گله کن

"اه و بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست"

"اکبرحیدری"

+ نوشته شده در  دوشنبه بیستم آذر ۱۳۹۶ساعت 0:16  توسط اکبرحیدری  | 
ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 266 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:00

حتم دارم طفلکی دق میکند میمیرد اخر دل که بی صاحب شود فرقی ندارد انچنان با مرده ها یا با کلوخ نمیه تر ،دل نیست دیگر اخ از این دل اختیارش را ندارم بی اجازه خاطرات بایگانی کرده را می خواند از سر هر که می اید جوابش میکند جز یک نفر،ان هم تو هستی ،کی تو میفهمی تو را دل کرده ازبر؟ گفتم ای دل ناله زاری کم بکن چون رفته او،گفت؛ گر بمیرم چشم خود را بر نمیدارم من از در در قمار عاشقی بد باختم چون لعنتی بد مینشیند تاس هر چه خوب هم میریزم این زر این همه بیهوده کردم پس تمنّا ،میروم این چند روز باقیمانده را با خاطرات میکنم سر "اکبرحیدری" + نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۶ساعت 2:23  توسط اکبرحیدری  |  ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 242 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:00

اخرش یک خط ممتد روی دفتر میکشم">میکشمبی نهایت خسته هستم ادمی را خسته با ، بار سنگین در کنار سنگ مرمر میکشم فکر کن ان کودکی را جدا از مادرش  بی قراری میکند، اغوش مادر میکشم میگذارم دست خود را لای دستش  اخرین ارزویم را برای بار اخر میکشم نا سپاسی میکنم اری خدا را بر خدا  هی شکایت میکنم "الله اکبر" میکشم بار ها میپرسم از خود، بوده در من این سوال من چرا؟اری چرا من این جزا بر میکشم؟! فرصتی دیگر نمانده در خیالم نقشه ای بر فرار از بند دنیا رسم یک در میکشم هی نپرس از من چه داری میکشی بس کن دگر هیچ،دارم مرگ را با رنگ بهتر میکشم "اکبرحیدری" + نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۶ساعت 2:37  توسط اکبرحیدری  |  ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 223 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:00